برخی تصورات و افکار نادرستی که در ذهن و مدل تربیتی و فکری ما شکل می‌گیرد، تصورات اشتباه و غلط اندازی با ظاهری مثبت است که رفته رفته گسترش پیدا می‌کند و در مدل شخصیتی ما ثابت می‌شود.

بخشی از این تصورات نهادینه شده و اشتباه که مدل‌های ذهنی عمومی و نادرستی هستند، نه تنها مزایایی در زندگی ما ایجاد نمی‌کنند، بلکه آرامش و لذت زندگی کردن را از ما می‌گیرند و به سلامتی ما آسیب می‌رسانند.

۱. خود را با دیگران مقایسه می‌کنید

اگر مدام خود را با دیگران مقایسه می‌کنید و به حال خوب یا موقعیت مالی یا عشقی یا موقعیتی دوستتان غبطه می‌خورید، بی‌سبب حال خوش خود را خراب می‌کنید. شما هیچ وقت حقیقت و واقعیت زندگی دوستانتان را نمی‌دانید. ما همیشه آن بخش از زندگی دیگران را می‌بینیم که آن‌ها انتخاب کرده و به ما نشان‌ می‌دهند.

۲. می‌خواهید همه را راضی نگه دارید

اگر می خواهید رضایت و شادی همه را در زندگی خود تامین کنید و سخت تلاش می‌کنید که کسی از شما نرنجد، این کار در عمل نا ممکن است. هر چه‌قدر هم حواستان را جمع کنید و از خودتان مایه بگذارید، باز جایی چیزی از قلم می‌افتد و شخصی از شما دل‌خور خواهد شد. اگر از آن عده افراد هستید که مدام نگران هستند که دیگران درباره این کار و رفتار آنها چه فکری خواهند کرد و چگونه آن‌ها را ارزیابی می‌کنند، باید همیشه خودتان در نارضایتی و استرس زندگی کنید.

۳. بیش از حد می‌خواهید خوب جلوه کنید

اگر برای خوب جلوه کردن، مدام پا روی خواسته‌ها و عواطف خود می‌گذارید، سخت در اشتباه هستید. اگر از شوخی بی‌مزه کسی می‌رنجید به او تذکر دهید. گاهی برای خودتان زندگی‌ کنید و اگر لازم است، با چیزی یا کسی صریح و واضح، مخالفت کنید. خوب بودن به معنی تحمل انواع رنج‌ها و سرکوب خودتان نیست. یادتان باشد اگر نتوانید خودتان را دوست داشته باشید دوست داشتن دیگران بی‌معنی است. چطور کسی که فاقد چیزی است، می‌تواند آن را به دیگران هدیه دهد؟ مادر زیادی خوب بودن هم خوب نیست چه رسد به زیادی خوب بودن در رفاقت یا همکاری. به اندازه‌ی خودتان خوب باشید. سهم خود را از زندگی به کسی ندهید. بیش از حد سکوت و تحمل نکنید. حتی به فرزندتان هم اجازه ندهید پایش را بیشتر از گلیمش دراز کند.

۴. کلی کار انجام نداده دارید

وظایف خود را جوری تعریف کنید که از عهده‌ی انجام آن برآیید. قرار نیست همیشه کلی کار انجام نداده و عقب افتاده داشته باشید تا به ذهن شما فشار بیاورد و به شما حسی از جا ماندن و عقب افتادگی از کار و تلاش دست دهد. کار و تلاش باید به ما انگیزه‌ی بیشتر برای زندگی کردن بدهد، نه این‌که ما را از زندگی بیزار کند. در برنامه‌ریزی‌های خود جایی برای تفریح، استراحت، ورزش و سایر علاقه‌مندی‌هایتان بگذارید. تک بعدی زندگی نکنید؛ زیرا دیر یا زود متوجه اشتباه خود می‌شوید و لطمه‌های آن را در قسمت‌های روان و سلامت زندگی خود خواهید خورد. یک دانشمند افسرده و بیمار هم که باشید نه به درد خود می‌خورید و نه دردی از جامعه‌ی خود برمی‌دارید. حجم زیادی از کارها حتی اگر مفید و لازم هستند، باید فرصت انجام ‌پذیری داشته باشند. خود را در استرس و نگرانی انجام  حجم زیادی از فعالیت‌های شغلی یا ذهنی قرار ندهید. متعادل و با برنامه‌ریزی صحیح و اصولی زندگی کنید.

۵. عشق را به معنی عذاب می‌دانید

این افکار مسخره را از خود دور کنید که عشق کسی را در دل داشتن به معنی خودآزاری و عذاب دادن خود است. عشق برای هر کس تعریف خاص خودش را دارد؛ ولی بدانید که از آغاز خلقت، عشق، ماده شورانگیز زندگی بشر بوده است، نه ماده افیونی و افسرده کننده. اگر در رابطه‌ای هستید که در آن رشد نمی‌کنید و حال خوبی در آن رابطه ندارید، خودتان را گول نزنید و خاصیت عشق را خودآزاری و عذاب ندانید. عشق علاقه‌ی ما را به زندگی بیشتر می‌کند و باعث بالا رفتن کیفیت زندگی می‌شود. اگر غمگین و افسرده هستید و دلیل این افسردگی را داشتن عشق کسی در قلب خود می‌دانید، بدانید که خاصیت عشق شورآفرینی است و اگر شما نتوانسته‌اید با این ماده حال خوشی خلق کنید، عشق مقصر نیست. شما نخواسته یا نتوانسته‌اید از بهترین ماده‌ی شورانگیز زندگی برای خود خلق لذت و آرامش کنید.

۶. به شهود قلبی خود بی اعتنا هستید

در هیاهوی صداهای بیرونی و فریادهایی که از هر طرف شما را به سوی می‌خواند اندکی سکوت کنید و ندای درونی دل خویش گوش کنید. صدایی که مختص شماست و شما را به سوی منفعت و رضایت درونی خودتان فرا می‌خواند. شهود قلبی یا حس ششم هدایتگر درونی شما به سمت آرامش و رضایت است. اگر از کارتان لذت نمی‌برید، اگر در رابطه‌ای به زور مانده‌اید یا قلبا دوست ندارید در جایی بمانید، به ندای قلبی خود گوش دهید و خود را در اندیشه یا احساس یا مکان نادرست زندانی نکنید.

۷. با ترس، زندگی می‌کنید

ترس عاملی ذهنی است که در واقع هیچ وجود خارجی ندارد و باعث دور شدن لذت و آرامش از محدوده زندگی انسان ترسو می‌شود. مادامی که شما ترس از موفقیت، ترس از دست دادن یک موقعیت خوب، ترس از ناکامی و شکست و هزاران نوع ترس عجیب و غریب دیگر دارید، نه تنها از لذت زندگی و شاد بودن بی‌بهره هستید، بلکه آن وقایع مورد ترس را به سمت خود دعوت می‌کنید و احتمال رویارویی با آن‌ها را در زندگی خود افزایش می‌دهید. اگر مدام از این می‌ترسید که خانه‌تان آتش بگیرد و در توهمات خود خانه‌تان را در حریق تصور می‌کنید، نه تنها لذت و آرامش روزهای خوب و بی آتش را به خود حرام کرده‌اید، بلکه به زودی این اتفاق در زندگی شما خواهد افتاد؛ به این دلیل که شما آمادگی خود را برای دیدن این خسارت به کائنات اعلام کرده‌اید.

۸. هدف روشنی در زندگی ندارید

مدام هدف‌های دیگران را پی‌گیری کردن باعث نارضایتی و سلب لذت و آرامش از زندگی ما می‌شود. هر چه‌قدر هم که یک هدف والا و مقدس و خوب باشد، شاید آن هدف مناسب با ما نباشد. برای خودتان هدفی مناسب با روحیات و علاقه‌مندی‌ها و استعداد و ظرفیت خودتان طراحی کنید. قرار نیست همه مثل هم و با اهدافی شبیه به هم زندگی کنیم. شاید برای شما موفقیت در زندگی خانوادگی لذت و آرامش بیشتری از موفقیت در زندگی شغلی و حرفه‌ای دارد. ناخدای زندگی خودتان باشید و با اعتماد به نفس و در مسیر تعلق خاطر و صحیح زندگی خود گام بردارید.