یکی از سخت‌ترین موقعیت‌های زندگی مواجهه با یک فرد افسرده و روحیه دادن به او است! شاید ندانیم که به رفیق افسرده‌ی خود چه بگوییم که حالش بهتر شود؛ اما می‌توانیم بدانیم که گفتن چه حرف‌هایی حال او را بدتر می‌کند.

ولش کن! مشکلات مهم‌تر از مشکلات تو هم هست

با تصور اینکه دیگران مشکلات مهم‌تری از مشکلات ما داشته باشد، حال ما بهتر نمی‌‌شود!

پس بهتر است بگوییم: خیلی متاسف هستم که احساس بدی داری. چه  کاری از دستم بر می‌‌آید تا برایت انجام دهم؟

به خودت مسلط باش، صبر کنی اوضاع بهتر می‌شود

قبول کنید ناراحتی چیزی نیست که در یک مرحله از بین برود!

به جای آن می‌توان گفت: قدم به قدم با این مشکل مقابله کن؛ هر کمکی بخواهی من هستم.

زندگی خیلی غیرمنصفانه است

بس کنید! این جمله چطور می‌تواند حال کسی را خوب کند؟ با این حرف‌ها رنج طرف مقابل را بی‌اهمیت جلوه می‌دهید و احساس بدتری به او دست می‌دهد.

به جای آن می‌توانید بگویید: باید با این قضیه کنار بیایی و من هم در طول این مدت کنارت خواهم بود.

تحمل کن

فرد افسرده هم اکنون در حال تلاش است تا اوضاع را تحمل کند. این توصیه‌ی شما به نوعی به او القا می‌کند که در تلاشش موفق نبوده است.

به جای آن می‌توانید بگویید: لازم نیست تنهایی با موضوع کنار بیایی. چون من هم کمکت می‌کنم.

زندگی ادامه دارد

بله که زندگی ادامه دارد. منتها افسردگی اجازه نمی‌دهد فرد افسرده به شکل عادی زندگی‌اش ادامه دهد.

به جای آن بهتر است بگویید: زندگی پر از چیزهای ارزشمند است که می‌توانی دوباره آن‌ها را سرجمع کنی.

می‌‌دانم چه حسی داری، من هم زمانی مثل تو حالم خوب نبود

وقتش رسیده که بفهمیم همه‌ی آدم‌ها مثل هم با مشکلاتشان مقابله نمی‌کنند. پس مجددا تاکید می‌کنیم که رنج دیگران را بی‌اهمیت نکنید. افسردگی با حال نداشتن یا روز بد داشتن خیلی تفاوت دارد.

بهتر است بگویید: نمی‌توانم حال تو را تصور کنم؛ اما تما تلاشم را می‌کنم که به بهترین شکل تو را درک کنم.

فکر نمی‌کنی خیلی خودخواهانه داری رفتار می‌کنی؟

افسرده‌‌ها به اندازه‌ی کافی از خود عیب‌جویی می‌کنند؛ پس شما دیگر نمک بر روی زخم آن‌ها نپاشید. به خاطر بسپارید که افسردگی یک انتخاب نیست و افراد به میل خود این وضعیت را انتخاب نمی‌کنند.

به جای آن بگویید: خیلی دلم برایت تنگ شده. چه کمکی می‌توانم برایت انجام دهم؟

برو سراغ خوش گذرانی و همه چیز را فراموش کن

چند بار تکرار کنیم که افسردگی فقط یک روز بد داشتن نیست. در واقع این حالت شبیه هزاران روز بعد است که شبیه زنجیر به هم متصل شده‌اند و هیچ انتهایی برای این دالان نمی‌توان تصور کرد.

بهتر است بگویید: دوست دارم وقت بیشتری را با تو سپری کنم. چطور است بریم یک قهوه بخوریم و از ته دل با هم صحبت کنیم؟

خیلی داغون شدی!

یک فرد افسرده هر دقیقه تلاش می‌کند که با همه چیز کنار بیاید و از این مخمصه خودش را رها کند؛ در واقع آخرین چیزی که وی خواهان شنیدن آن است همین حرف‌های آزاردهنده است.

پس بهتر است بگوییم : دوست ندارم تورا ناراحت ببینم. بیا ببینیم چطور می‌توانیم اوضاع را درست کنیم.

چرا این‌قدر ناراحتی؟

حتما که نباید اتفاق خیلی مهمی بیافتد تا افراد ناراحت و افسرده شوند. بعضی وقت‌ها این موضوع اتفاق می‌افتد و این بدان معنی نیست که غم ما اهمیتی ندارد.

به جای آن بگویید: ببخشید من نمی‌فهمم چرا این‌قدر حس بدی داری. اما نگران نباش من اینجا هستم.

نمی‌خواهد این‌قدر خودت را سرزنش کنی

 افسردگی و سرزنش خود دو مقوله‌ی کاملا متفاوت هستند؛ اما اغلب پشت سر هم اتفاق می‌افتند.

بهتر است به جای آن بگویید: می‌فهمم که برایت سخت است. چه کمکی از دست من بر می‌آید؟

باید ورزش کنی و دویدن را شروع کنی

وقتی افسرده هستید، شروع هرچیزی مشکل است.

بهتر است در این موارد بگوییم: من دنبال کسی هستم که با هم ورزش کنیم. بیا با هم شروع کنیم.

تو قوی هستی و می‌توانی با آن کنار بیایی

افسردگی هر کسی را ضعیف و درمانده می‌کند.

پس بهتر است بگویید: به خودت ایمان داشته باش و بدان که تنها نیستی و من کنارت هستم.

فراموش نکنید که افسردگی یک بیماری جدی است. چنانچه یکی از دوستان یا عزیزان شما از این بیماری رنج می‌برد، او را تنها نگذارید و با اقداماتی چون مراجعه به پزشک کمک کنید تا خود را درمان کند.