گاهی اوقات در نظر داریم که به سراغ یادگیری مهارت خاصی برویم، اما پس از مدتی مایوس میشویم و این احساس در ما ایجاد میشود که قدرت یادگیری ما پایین است. در صورتی که واقعیت ریشه در متفاوت بودن شیوهی یادگیری ما دارد. در این مطلب به توضیحات محمدرضا شعبانعلی مدرس حوزهی مذاکره و توسعهی مهارتهای فردی در این خصوص میپردازیم.
مستقل از این که در دنیای بیرون چه اتفاقهایی می افتد باید بتوانیم مهارتهای خود را ارتقا دهیم. در حالی که اکثر ما روند معکوسی انتخاب کرده و به دنبال کسب مهارتهایی میرویم که بازار بیشتری در محیط اطراف ما دارند.
اما روش منطقی در فضاهای اقتصادی و کاری، به خصوص در کشور ما که شاهد نوسانات اقتصادی زیادی است، بهتر است به این امر توجه کنیم که چه توانمندیهایی میتوانیم داشته باشیم تا با توسعهی آن جایگاه خود را پیدا کنیم.
در واقع «مهارت» مفهومی فراتر از دانش است و چیزی را تلقی میکند که بتوان از آن خروجی گرفت. ضمن این که توسعهی مهارت در مقابل آموزش مهارت قرار دارد؛ چرا که آموزش امری کوتاهمدت بوده، اما توسعهی آن زمانبر است.
در مجموع هر فرد نمیتواند تمام مهارتهای موجود را در خود تقویت کند. پس اگر در مهارتی ضعیف هستیم بهتر است اولویت خود را به مهارتی اختصاص دهیم که در آن فرصت بهبود داریم. برای مثال دانشآموزی که نمرهی انشایش ۱۸ اما ریاضیاش ۱۰ است، احتمال موفقیتش به عنوان یک نویسنده نسبت به یک ریاضیدان بالاتر است.
در مسیر توسعهی فردی «تمایز» هم امر مهمی به حساب میآید. به طوری که میتوان گفت راز موفقیت ما میتواند پیمودن مسیر متفاوتی با دیگران باشد و همین امر باعث میشود تا جایگاه منحصر به فردی در جامعه و کسب و کار برای خود ایجاد کنیم.
قدرت یادگیری از جمله مهارتهایی است که به پیشرفت ما در زندگی کمک میکند. ضمن این که بحث یادگیری، موضوع جدیدی در علوم رفتاری به حساب میآید. در قدیم، از یادگیری به عنوان مفهومی شبیه به هوش تعبیر میشد. مثلا اگر میگفتند فرزند ما هوش خوبی ندارد به این معنا بود که قدر یادگیریاش پایین است.
در حالی که امروزه معلوم شده است که قدرت یادگیری ارتباطی با هوش ندارد و از آن به عنوان مهارت یاد میشود. در اینجا ممکن است این پرسش مطرح شود که چطور میتوان قدرت یادگیری را بهبود بخشید؟
قبل از هر پاسخی باید خاطر نشان کرد که یادگیری در هر شخصی روش منحصر به فرد خود را دارد. شاید یک نفر با بستن در اتاق و خواندن کتاب در خلوت خود یادگیری بهتری داشته باشد. در حالی که فرد دیگری برای یادگیری همان حوزه باید از شیوهی دیگری استفاده کند. به صورت کلی مهارت یادگیری در تمام موجودات زنده وجود دارد. به طوری که میتوان گفت گیاهان هم توانایی یادگیری دارند و میدانند که با کم شدن نور باید ارتفاع خود را زیاد کنند تا بقای آنها برقرار بماند.
طبیعتا در مورد انسانها این مسئله جزئیات بیشتری به همراه خود دارد. هرگاه که فکر میکنیم توانایی یادگیری کاری را نداریم در واقع روش درست یادگیری خود را پیدا نکردهایم و اگر بتوانیم روش درست را تشخیص دهیم، میتوانیم آن توانایی را به کار بگیریم.
برای مثال ممکن است به صرف مطالعه و خواندن یک کتاب، موضوعی را به راحتی یاد بگیریم؛ اما وقتی کسی به عنوان معلم آن موضوع را برای ما توضیح میدهد یادگیری چندانی نداشته باشیم. در مقابل فرد دیگری ممکن است که با حضور در کلاس، یادگیری بهتری داشته باشد. چنانچه این تفاوت را ببینیم و به رسمیت بشناسیم میتوانیم روش مناسب خود را پیدا کنیم.
در مجموع چنانچه یادگیری انرژی زیادی از ما بگیرد، به این معنا است که مسیر غلطی را انتخاب کردهایم. چرا که یادگیری اصولا باید برای ما انسانها جذاب باشد.
الگوهای یادگیری متنوع هستند و در ادامه به توضیح آنها میپردازیم:
۱. مطالعه کردن
فردی که الگوی یادگیریاش مطالعه است با خواندن مطالب، یادداشتبرداری یا حفظ موضوعات میتواند مباحث را یاد بگیرد.
۲. اجرایی کردن
بعضی از افراد ابتدا باید یک کار را انجام دهند، چند باز آن را خراب اجرا کنند تا بعد آن را یاد بگیرند. مثال معروف این حالت رانندگی است که بعضی افراد تا تصادف نکنند، آن را یاد نمیگیرند!
۳. آموزش به دیگران
برای مثال، بعضی مطالب را به خودی خود یاد نمیگیریم تا این که مجبور شویم به دیگران آن را آموزش دهیم. در آموزش دادن به دیگران ذهن ما، مفاهیم را با ساختارهای خاصی درک میکند و با سوالاتی که آنها از ما میپرسند، ذهنمان مرتب میشود.
۴. یادگیری گروهی
بعضی از افراد نمیتوانند به صورت فردی موضوعی را یاد بگیرند. فعالیتهایی مثل مطالعهی گروهی، ورزش گروهی و دیگر موارد از موضوعاتی است که این افراد از آن استقبال میکنند.
۵. حل مسئله
شاید در پیرامون خود به چشم دیده باشید که بعضی از افراد مهارتهای فنی دارند. برای مثال اگر دستگاهی خراب شود، پیچ و مهرهی آن را باز کرده و درست میکنند. به عبارت دیگر، این افراد تا زمانی که مسئلهای پیش نیاید و چیزی خراب نشود مهارتی یاد نمیگیرند. یا ممکن است فردی که ویراستار یک مجله یا انتشارات است مهارت خاصی در نوشتن نداشته باشد؛ اما ایرادات نگارشی و معنایی یک متن را در بیاورد.
۶. پرسیدن دوباره
بعضی آدمها هم با پرسیدن یاد میگیرند. مثلا معلم در کلاس موضوعی را توضیح میدهد و دانشآموزی مجدد همان سوال را مطرح میکند. در وهلهی اول ممکن است دانشآموز کندذهن به نظر بیاید؛ حال آن که این طور نیست. بلکه الگوی یادگیری او پرسش کردن است.
در واقع پس از تشخیص الگوی یادگیری باید به دنبال آن بود که چگونه میتوان مهارتهایی که در آنها استعداد داریم را از طریق آن توسعه داد. برای مثال اگر مهارت شما تایپ مقدماتی در محیط Word است، چنانچه الگوی یادگیری شما آموزش باشد، برای یادگیری مهارت تایپ پیشرفته میتوانید گروه کوچکی راه بیاندازید و به آنها تایپ مقدماتی یاد بدهید. از این رو شناسایی الگوی یادگیری میتواند نقش مهمی در توسعهی مهارتهای فردی ما ایفا کند.
انیمه
#سریال خاندان اژدها
#آشپزی
#خراسان جنوبی