کودک، قرار نیست پشت چراغ قرمز بسوزد یا زیر آفتاب آجرفروشی کند. قرار است رؤیا ببیند، بازی کند، بخندد. روز جهانی مبارزه با کار کودکان، فرصتی است برای یادآوری سهم ما در ساختن دنیایی که کودکی، فصل رنج نباشد. این متن نگاهی است به مسئولیت جمعی ما برای نجات کودکانی که به‌جای زندگی، زنده‌ماندن را تمرین می‌کنند.

کودکی، باید با صدای خنده بگذرد، نه صدای چکش. دست‌های کوچک، باید مداد به دست بگیرند، نه آجر و بیل. روز جهانی مبارزه با کار کودکان، زنگ بیدارباشی‌ست برای جهانی که گاهی فراموش می‌کند بچه‌ها، فقط باید بچه باشند.

کودک، قرار نیست نان‌آور خانه باشد؛ او نان وجودش را از محبت ما می‌خواهد. بازی، خیال‌پردازی و آموختن، حق مسلم اوست. دنیایی که کودکانش را وادار به کار می‌کند، آینده‌اش را به دست فراموشی سپرده است.

کار کودک، فقط جسم او را خسته نمی‌کند؛ رؤیاهایش را هم زیر خاک می‌برد. هیچ کودکی نباید با رنج بزرگ شود. ما مسئولیم، نه فقط خانواده‌اش، نه فقط دولت‌ها؛ همه‌ی ما، اگر نگاهمان به این درد بی‌تفاوت باشد.

این روز، فقط برای اندوه نیست؛ برای عمل است. هر قدم کوچک ما، از حمایت یک کودک تا بلندکردن صدایی در اجتماع، یعنی قدمی در مسیر ساختن دنیایی انسانی‌تر. کودکان کار، قربانی‌اند؛ نه انتخاب‌گر، نه گناهکار.

اگر روزی کودکی را در خیابان دیدی که به‌جای مدرسه، در آفتاب کار می‌کرد، به‌جای ترحم، مسئولیت را به یاد بیاور. مسئولیت ساختن جامعه‌ای که همه کودکانش، حق رؤیا دیدن داشته باشند.

بیاییم امروز عهد کنیم: دنیایی بسازیم که در آن، کودکی نه فصل کوتاهی از رنج، که داستان بلندی از امید باشد. چون کودکان، نه نیروی کارِ ارزان، که گنجینه‌های فردای ما هستند. فردایی که از امروز آغاز می‌شود.