خراسان جنوبی هم‌زمان میزبان پیکر مطهر شهید آیت‌الله رئیسی شد و دل‌های منتظر مردم منطقه با دیدن تابوت ملکوتی این شهید، روانه حرم امام مهربانی‌ها شد.

 به گزارش ۷۲۴ پرس؛ امروز خراسان جنوبی حال و هوای دیگری دارد. گویی بوی بهشت می‌آید. بوی عطر اخلاص و بندگی... انگار صدای پای بهشتیان می‌آید. امروز مردمان کویر میزبان شهیدی از جنس دلدادگی هستند.

مردی خستگی‌ناپذیر که ۳۳ ماه حسین‌وار در مسیر انقلاب و خدمت گام برداشت و امروز هم‌زمان با ۴۰۳/۳/۳ در آغوش خاک آرام می‌گیرد. شاید می‌رود تا دیگر روزهای زندگی‌اش را در کنار سومین اختر آسمان امامت و ولایت، سپری کند.

آخرین دیدار

اینجا میدان جانبازان بیرجند و دقایق اولیه سوم خردادماه ۱۴۰۳ است، جمع کثیری از مردم چشم‌انتظار نشسته‌اند. به‌خوبی می‌توان بی‌قراری‌ها را از لابه‌لای قدم‌هایشان بیرون کشید. یکی مدام به آتش روی سینی فوت می‌کند و با چند دانه سپند بر دود آن می‌افزاید. یکی این‌سو و آن سو می‌رود تا لحظه‌های انتظار برایش میسر شود.

گویی متوجه گذر زمان نیستند و فارغ از کار، برای استقبال از شهید آمده‌اند، اینجاست که چشم‌هایت خودبه‌خود می‌جوشد.

میدان جانبازان بیرجند میزبان تشییع کنندگان شهید رئیسی

نوای مداح به گوش می‌رسد. صدای ضجه‌های مادری پیر دلم را می‌لرزاند و تمام تاروپود وجودم در گرمای هوا، قندیل می‌بندد.

به‌راستی که چه زیبا با اشک‌هایی خالصانه عقده دل می‌گشایند و چه بی‌ریا نجوا می‌کنند. گویی برای وصال با یوسفشان آمده‌اند. بی‌اختیار با خود سخن می‌گویم: «ای رئیس‌جمهور شهید، چه کرده‌ای که این‌گونه بی‌قرارت شده‌ایم، چه کرده‌ای که کوچک و بزرگ برایت اشک دلتنگی می‌ریزند و عقده از دل می‌زدایند».

قرار عاشقی

قرارشان ساعت ۷ و ۳۰ دقیقه است؛ اما از ساعت‌ها قبل آمده‌اند. بی‌قراری را می‌توان از تمامی نگاه‌ها فهمید. از قدم‌های آهسته پیرمرد گیسو سپید برای رسیدن به مراسم تشییع تا اشک‌های مستمر مادری قامت خمیده.

یکی گل به‌دست‌آمده و دیگری چفیه به سر... یکی با خود نجوا می‌کند و با دودست به پا می‌کوبد، دیگری هم عکس شهید را به آسمان گرفته و زیر سایه‌اش آهسته و بی‌صدا اشک می‌ریزد.

مردم خراسان جنوبی در تشییع پیگر شهید رئیسی

از دورترین روستای محروم در نقطه صفر مرزی هم آمده‌اند تا از برکات آخرین سفر رئیس‌جمهور شهید محروم نشوند.

امروز موکب‌ها هم آرام ننشسته‌اند و برای پذیرایی از مهمانان، دست‌به‌کار شده‌اند. گویی در یک برنامه‌ریزی دقیق و منسجم، پازل دلتنگی برای شهید جمهور را تکمیل کرده‌اند.

لحظه‌های ناب بی‌قراری

پیرزنی لاغراندام توجهم را به خود جلب می‌کند. مرتب صورتش را در میان دستانش می‌گیرد و صدایی که به‌سختی از تاروپود حنجره‌اش می‌آید، غزل‌هایی قدیمی را بر زبانش جاری می‌کند. هر چنددقیقه‌ای با دست‌به‌سینه می‌کوبد و با صدایی رساتر می‌گوید: «چرا رفتی، چرا من بی‌قرارم».

گونه‌هایش خیس بوده و دستانش نیز می‌لرزد. صدای نحیفش به‌سختی به گوش می‌رسد اما گویی برای فرزند خودش نغمه‌سرایی می‌کند.

پیرزن بیرجندی با عکس شهید رئیسی

آن‌سوتر مردی با لباس‌هایی آغشته به خاک و کفش‌هایی که به یکدیگر پوزخند می‌زنند، این‌سو و آن سو می‌رود. می‌گوید از ساعت ۴ صبح مسیری خاکی و دشوار را طی کرده تا به بیرجند برسد. معتقد است گرد تابوت سید محرومان شفای دستان ترک‌خورده‌اش می‌شود.

هر چندگاه سرش را به آسمان می‌برد و با دست به پا می‌کوبد، گویی اندوهی بزرگ بر سینه دارد. او را در دنیای بی‌قرارش رها می‌کنم و دل به جمعیت می‌سپارم.

ایران عزادار است

یکی از افراد حاضر در مراسم در گفت‌وگو با ۷۲۴پرس با بیان اینکه رئیسی یکی از بهترین رئیس‌جمهورها در ایران بود، می‌گوید: «بی‌تابی نه‌تنها ایران، بلکه دیگر کشورهای جهان برای این بزرگ‌مرد تاریخ نشان‌دهنده اوج مهربانی شهید جمهور دارد».

نفس عمیقی می‌کشد و می‌افزاید: «نمی‌دانم شهید که چه سَر سِرّی با امام رضا (ع) داشت که حضرت او را در شب ولادتش پذیرفت و کسی که یک‌عمر امام رضایی زندگی کند، حضرت او را این‌گونه در آغوش خودش می‌گیرد».

وی با بیان اینکه رفتنش در خیال هیچ‌کس نمی‌گنجد، می‌گوید: «امروز هر ایرانی باغیرت عزادار اوست چون تا پای جان برای ایران و ایرانی تلاش کرد و در راه خدمت هم شهید شد».

یاد آیت‌الله رئیسی در ذهن جامعه ماندگار است

ویلچرش را به جایی خلوت‌تر هدایت می‌کند. از چشم‌هایش پیداست که ساعت‌ها در تنهایی خود اشک ریخته است. به سراغش می‌روم و دقایقی را با او هم‌کلام می‌شوم.

 در پاسخ به اولین صحبتم، می‌گوید: «شبی که خبر سقوط هلی‌کوپتر رئیس‌جمهور را شنیدم خواب به چشمم نیامد و مرتب دعا می‌کردم که ایشان سالم و سلامت به جامعه و خدمت به مردم برگردند».

وی با بیان اینکه نام و یاد آیت‌الله رئیسی همیشه در ذهن و یاد مردم ماندگار می‌ماند، ادامه داد: «امید است مسئولان انقلابی نظام، راه و اهداف این شهید را دنبال کنند و نگذارند برنامه‌هایش بر زمین بماند».

اولین حسرت

بالاخره تابوت شهید از سفر دور و درازش از راه رسید. همهمه اهل محل فزونی می‌یابد. عطر خاصی در فضا پیچیده است گویی کبوتر آسمانی از بهشت آمده و بر پیکره شهر بال می‌گستراند. بی‌تابی جمعیت به اوج رسیده و برای دخیل بر تابوت بهشتی شهید رئیسی بی‌قراری می‌کنند. صدای مداح به عرش می‌رسد. چه زیبا می‌گوید: «خدایا گلم را کجا می‌برند»

«اشین حامل تابوت شهید رئیسی در بیرجند

برخیز ای شهید... برخیز و از عرش تماشا کن که چگونه فرش جمعیت برایت دلتنگی می‌کنند. اینجا خیلی از قدم‌هایت ناتمام مانده است. به‌راستی که آخرین دیدار، اولین حسرت بزرگ برای این دیار محروم است.