برای مشاهده‌ی وضع بیکاری زنان و دختران فارغ‌التحصیل در جامعه لازم نیست که به سراغ آمارهای اداره‌ی کار یا دیگر سازمان‌های مربوطه برویم. در خویشاوندان خود که نگاه کنیم خواهیم دید که اکثر خانواده‌ها حداقل یک عضو فارغ‌التحصیل بیکار دارند که نتوانسته است شغلی متناسب با تحصیلات خود پیدا کند.

طبیعی است که کار علاوه بر این که به افراد قدرت مالی می‌دهد، نوعی منزلت اجتماعی و شخصیت به آن‌ها می‌بخشد که باعث می‌شود به دنبال موفقیت‌های بزرگ‌تر و رشد دیگر جنبه‌های زندگی خود بیفتند. دختران زیادی با همین هدف جذب دانشگاه‌های مختلف می‌شوند و هزینه‌های آن را به سختی یا راحتی می‌پردازند تا در آینده بتوانند خود را در بازار کار جای دهند.

مثلا روزی می‌بینیم که رشته‌هایی مثل مهندسی تقاضای زیادی در بازار دارد و از دانش‌آموزان ضعیف تا قوی ما سعی می‌کنند تا خود را در این رشته‌ها جای دهند؛ غافل از این که بیرون از دانشگاه خبری نیست!

مرجان ۲۶ سال دارد و در یک آژانس مسافرتی به عنوان کانتر پروازهای خارجی مشغول به کار است. او فارغ‌التحصیل رشته‌ی برق است و دوره‌های MBA را هم گذرانده است. او می‌گوید با وجود وعده وعید دوست و آشنا موفق نشده در جایگاه مربوط به خود شغلی پیدا کند. او می‌گوید: کار در آژانس را دوست دارد، اما احساس معنا در آن پیدا نمی‌کند؛ چرا که این آینده‌ای نبوده که او تصور می‌کرده است. به نظر مرجان، دوستان دیگرش که در دبیرستان اوضاع درسی ضعیف‌تری داشته‌اند و رشته‌های ساده‌تری خوانده‌اند اکنون رضایت شغلی بالاتری از او دارند.

فاطمه اکنون ۳۰ سال دارد و در رشته‌ی پزشکی تحصیل می‌کند. او قبلا مدرک کارشناسی‌اش را در رشته‌ی مهندسی شیمی گرفته است؛ اما پس از این که با رکود بازار کار برای دختران در این رشته مواجه شده تصمیم به شرکت دوباره در کنکور و تحصیل در رشته‌ی پزشکی گرفته است. شیوا که همکلاسی وی در دوران کارشناسی است می‌گوید: جایگاهی اصلی کار در رشته‌ی ما در پالایشگاه‌های پتروشیمی و میدان‌های گازی عسلویه است که نیروی زن در این مناطق جذب نمی‌شود. شرکت‌های داخل شهر هم بیشتر در خصوص بازرگانی و واردات فعالیت می‌کنند و به دنبال نیروی زنی هستند که برای‌شان کارهای فروش و دفتری انجام دهد و در کنارش کمی دانش مهندسی داشته باشد؛ ضمن این که همین فرصت کاری هم آن‌قدر فراهم نیست.

وقتی از آن‌ها در خصوص طرح کارورزی سوال می‌کنیم می‌گویند: چیزهایی در مورد آن شنیده‌اند. این که باید چند ماه در جایی به صورت کارورز مشغول به کار شویم و ماهانه حقوقی حدود ۳۱۰ هزار تومان دریافت کنیم! در نهایت هم هیچ تضمینی برای استخدام ما وجود ندارد.

معصومه در خصوص طرح کارورزی می‌گوید: می‌تواند طرح خوبی باشد چون اکثر فارغ‌التحصیلان ما مهارت کافی ندارند. درسی که در دانشگاه خوانده‌ایم با آنچه در صنعت وجود دارد زمین تا آسمان فرق می‌کند و تا فرد وارد محیط کار نشود نمی‌تواند به آن مهارت برسد. شاید یک نیروی کار در حین کارورزی بتواند با نشان دادن قابلیت‌های خود توجه کارفرما جلب کرده و در آن حرفه مشغول به کار شود.

مهسا ۳۲ ساله می‌گوید: به علت ازدواجم دو سال بین کارشناسی و کارشناسی ارشم وقفه افتاد. پس از پایان تحصیل یکی از دوستان همسرم به من پیشنهاد داد تا به عنوان همکار طرح در یک مجموعه‌ی دولتی مشغول به کار شوم. البته از اول هم قرار نبود که به طور دائمی و با حقوق و مزایای مشخص با آن مجموعه کار کنم. پس از یک سال آمدن و رفتن کم تر از دو میلیون تومان به من دادند. ماهانه‌اش مبلغی کم‌تر از ۲۰۰ هزار تومان است! حالا باید خوشحال باشم که در رزومه‌ام می‌توانم بگویم سابقه‌ی همکاری با فلان مجموعه را داشته‌ام! برادر دهه پنجاهی‌ام هم سن من که بود چندین سال در رشته‌ی تحصیلی خودش سابقه‌ی کار داشت، اما من هنوز باید به دنبال کارهای مفت و مجانی به بهانه‌ی قوی‌تر کردن رزومه‌ام باشم. از این رو نسبت به طرح‌هایی مانند طرح کارورزی خوش‌بین نیستم و آن‌ها را نوعی اقدامات فرمالیته و بی‌اثر می‌دانم.

از نگار که در خصوص وضعیتش می‌پرسیم خنده‌ای می‌کند و می‌گوید: چه فکر می‌کردیم چه شد؟! فکر می‌کردم اگر از یک دانشگاه دولتی در یک رشته‌ی دهان پر کن فارغ‌التحصیل شوم می‌توانم سریع به استقلال مالی برسم. همسر مناسبی پیدا کنم. بعد با همسرم مسافرت برویم. اسم بچه‌هایم را هم انتخاب کرده بودم! (دوباره می‌خندد). اما همان اول راه ماندم. فهمیدم واقعیت جامعه چیز دیگری بود! من نباید در چنین رشته‌ی مردانه‌ای درس می‌خواندم. اکنون کار یک دیپلمه را انجام می‌دهم و در حین این که پول چندانی گیرم نمی‌آید، نه رفاه یک دختر مجرد خانه‌ی پدری را دارم نه آرامش زندگی در کنار همسر و خانواده را!

در این میان صاحب نظرانی هستند که می‌گویند: این اشتباه است که فارغ‌التحصیلان ما بخواهند یک بعدی فکر کنند و فقط به دنبال کار در رشته‌ی تحصیلی خودشان باشند. درست است که وقت و انرژی و هزینه گذاشته‌اند، اما هر چه بیشتر گزینه‌های خود را محدود کنند هزینه‌ی بیشتری از آن‌ها به هدر خواهد رفت. جامعه‌ی الان جامعه‌ی چند ده سال پیش نیست. رشته‌هایی که زمانی برایش سر و دست می‌شکستند اکنون وجهه‌ی قدیم را ندارد و غیر از ان هم، عرضه آن قدر زیاد است که جایی برای تقاضا نمی‌ماند. پیشنهاد آن‌ها این است که افراد به دنبال تخصص و ارتقای مهارت‌های خود باشند و بیش از این خود را درگیر مدرک تحصیلی و دیگر مدارک خود! نکنند.