بازاریابی یکی از مشاغل مورد تقاضای کارفرمایان است که استقبال چندانی از آن نمی‌شود. افرادی در این شغل موفق می‌شوند و می‌توانند آن را به عنوان حرفه‌‌ی دایم ادامه دهند و در مقابل افرادی دیگر با آن کنار نمی‌آیند.

وقتی به آگهی‌های استخدام روزنامه، وبسایت‌های کاریابی، کانال‌های تلگرام و دیگر رسانه‌ها نگاه می‌کنیم بعضی مشاغل بیشتر از بقیه به چشم می‌خورند.

«بازاریابی» یکی از همین حرفه‌ها است که تقریبا هر تجارت کوچک و بزرگی به آن احتیاج دارد. در بازاری که رقابتی نفس‌گیر در آن حاکم است همه سعی دارند تا فروش محصولات یا خدمات خود را به حداکثر برسانند. در این میان، یکی از راهکارهای کسب و کارها جذب نیروی بازاریاب است.

نوع رایجی از بازاریابی که در ایران و بعضی نقاط جهان مرسوم است، شکلی سنتی داشته که شخص بازاریاب به صورت حضوری یا تلفنی به سراغ مشتری می‌رود و محصول را به او معرفی می‌کند.

نیروی بازاریاب هزینه‌ی چندانی برای صاحبان مشاغل ندارد؛ چرا که به آن‌ها حقوق ثابت قابل توجهی داده نمی‌شود و درآمد آ‌ن‌ها از طریق پورسانت فروش‌شان تامین می‌شود.

در عرف جا افتاده است که یک بازاریاب موفق باید مهارت کلامی بالایی داشته باشد و به اصطلاح عامه «زبان باز» حرفه‌ای باشد. از طرفی روحیه‌ی قدرتمندی داشته باشد؛ چرا که دست ردهای زیادی به سینه‌اش خواهد خورد و ممکن است با برخوردهای سرد و بعضا خشمگین عده‌ای از افراد مواجه شود. از طرفی هر کسی نمی‌تواند با این شغل کنار بیاید و مشکلات آن را تحمل کنند.

شیما که دانش‌آموخته‌ی یکی از رشته‌های فنی است می‌گوید: «وقتی شغل متناسب با رشته‌ی خود را پیدا نکردم تصمیم گرفتم برای بازاریابی بیمه‌ی عمر اقدام کنم. شرایط کاری به این صورت بود که یک ریال حقوق ثابت هم نداشتم. از بیمه‌ی تامین اجتماعی خبری نبود و از ۹ صبح تا ۲ بعد از ظهر باید به صورت تلفنی مشتریان مجاب به خرید بیمه‌ی عمر می‌کردم. با این که در پایان ماه اول توانستم با ساعت کار کم درامدی بیشتر از قانون کار شرکت‌های دیگر کسب کنم، اما احساس فرسودگی عجیبی می‌کردم. به طوری که ماه دوم نتوانستم همان عملکرد را داشته باشم. این مورد فقط مربوط به من نبود. همکار دیگرم هم که توانسته بود درآمد چند میلیونی در یک ماه از این شغل به دست اورد و روابط عمومی فوق‌العاده بالایی داشت هم پس از مدتی از این شغل زده شد.

فاطمه هم که اکنون یک خانم خانه دار است و مدتی شغل بازاریابی داشته است می‌گوید: «متاسفانه بازاریابی برای خانم‌ها فضای مناسبی ندارد. بعضی از مشتری‌ها می‌خواهند با آدم صمیمی شوند و فکر می‌کنند که به علت دریافت پورسانت از خرید آن‌ها می‌توانند هر شوخی یا خواسته‌ی بی موردی با یک خانم بازاریاب داشته باشند».

صاحبان کار با اگاهی از این موضوع، دیگر از لفظ بازاریاب استفاده نمی‌کنند و سعی می‌کنند در آگهی‌های خود از کلمات به ظاهر معادلی مانند کارشناس فروش، مشاور فروش و حتی مدیر فروش(!) استفاده کنند؛ در صورتی که این جایگاه‌ها تعریف کاملا متفاوتی با بازاریاب دارند.

مدیر یکی از شرکت‌های خصوصی در این رابطه می‌گوید: «گاهی که یک آگهی نسبتا مبهم در روزنامه منتشر می‌کنیم؛ خیلی از تماس گیرندگان در اولین سوال می‌پرسند: شغلی استخدامی شما، بازاریابی که نیست؟!».

با این حال، هنوز هم خیلی از صاحبان مشاغل تمایل دارند که به شیوه‌ی بازاریابی سنتی عمل کنند؛ چرا که از این روش جواب گرفته‌اند و حتی فروش‌های میلیاردی داشته‌اند. البته دوره‌های آکادمی زیادی برای آموزش این حرفه و جایگاه بخشیدن به آن در کشور برپا شده است که سعی بر این داشته بازاریابی را از شکل سنتی خود خارج کند و به آن رویکردی هوشمندانه‌تر بدهد.

گذشته از همه‌ی این‌ها بازاریابی جدا از این که یک شغل باشد، یک مهارت فوق‌العاده مهم در دنیای امروز به حساب می‌آید. فارغ از این که چه شغل و حرفه‌ای داشته باشید، باید بتوانید مهارت خود را به دیگران معرفی کنید. اگر یک هنرمند هستید باید بتوانید روی اثر هنری خود قیمت بگذارید و مشتری آن را پیدا کنید. اگر یک دانشجوی فارغ‌التحصیل هستید باید بتوانید مهارت‌های خود را به شیوه‌ی تاثیربرانگیز به سازمان‌های دولتی یا خصوصی ارائه دهید.

بنابراین، حتی اگر این شغل را دوست ندارید، از کنار مهارت بازاریابی ساده نگذرید!