فیلم «درباره‌ی الی» ساخته‌ی «اصغر فرهادی» محصول سال ۱۳۸۷ بود که خرس نقره‌ای بهترین کارگردانی را در جشنواره برلین کسب کرد؛ در این مجال برآنیم تا به بررسی نظر منتقد سایت راجر ایبرت درباره‌ی این فیلم خاطره انگیز بپردازیم؛ با ۷۲۴پرس همراه باشید.

متنقد سایت معتبر Roger Ebert در نقد فیلم «درباره الی» اثر «اصغر فرهادی» می‌نویسد:

در پایان پرده‌ی اول فیلم «اصغر فرهادی» با نام «درباره‌ی الی» کاراکتری که در عنوان، نامش هست ناپدید می‌شود، «الی» (ترانه علیدوستی)، یک معلم جوان مدرسه، با گروهی از زوج‌ها از تهران به تعطیلات آخر هفته رفته است. او برای مراقبت از سه بچه‌ی کوچک که در کنار ساحل بازی می‌کنند، درنظر گرفته می‌شود؛ اما به طور اتفاقی او آنجا نیست و این ناپدید شدن، یک معما را می‌آفریند که باقی فیلم را جلو می‌برد؛ به گونه‌ای که می‌توان این رازآلودی را با فیلم (L’Avventura) (ماجرا) ساخته‌ی «آنتونیونی» مقایسه کرد.

سکانسی که بی‌درنگ آخرین نظر ما به «الی» است، مرا به یاد فیلم کاملا متفاوت «آرواره‌ها»ی «اسپیلبرگ» انداخت. مردان در حال استراحت از کار، مشغول والیبال بازی کردن در پشت ویلا هستند، دو بچه‌ای که ذکر شد از سمت ساحل به آن‌جا می‌آیند و شروع می‌کنند به گریستن برای بچه‌ی سوم. کمی طول می‌کشد تا آن‌ها قضیه را متوجه شوند، اما زمانی که می‌فهمند، به اطراف خانه با این فرض که پسربچه‌ی کوچک قابل رویت است، یورش می‌برند و دیوانه‌وار شروع می‌کنند به شیرجه زدن داخل دریای خزر با آن موج‌های خردکننده‌اش. 

من نمی‌خواهم پایان این سکانس را فاش کنم، نمی‌توانم کمکی کنم اما فکر می‌کنم، «اسپیلبرگ»، کارگردانیِ هیجانِ انگیز «فرهادی» را در این سکانس را تحسین می‌کند. هنگامی که مردان ایرانی به دریا وارد می‌شوند و همسران وحشت زده‌ی‌شان از خانه بیرون می‌آیند، همه چیز در حرکت است: شخصیت‌ها، آب، دوربین. به نظر می‌رسد که ما در آنِ واحد، در حال نگاه کردن به همه‌ی جهت‌ها هستیم، ناامیدانه: بالا و پایین ساحل، برگشت به ویلا، حتی زیرِ دریایی که وحشیانه مواج است. این هماهنگی «فرهادی» در این اجزا، پیچیده و پویا است، چیزی که باعث حبس نفس در سینه‌ی مخاطبین می‌شود.

شاید ما باید به جرات بگوییم که «اصغر فرهادی» یک نوع جدید و بطور آشکار بی‌پروا از مولفین ایرانی است. زمانی که کارگردان‌های ایرانی چون «کیارستمی»، توجه جهان را در ده‌ی هشتاد و نود، جلب کردند، به خاطر فیلم‌هایی بود که موازی با سبک اروپایی سینمای مدرن بود؛ حتی زمانی که کارگردان‌های جدیدتری چون «مجید مجیدی»، یک چرخش تجاری به این مدل پایه‌ای در دهه‌ی نود دادند، کارهای‌شان هنوز به زبان فیلم‌های هنری بین المللی بیان می‌شد. «یک جدایی» فرهادی (۲۰۱۱) مشی متفاوتی را در پیش گرفت و موفق‌ترین فیلم ایرانی در تاریخ شد؛ همچنین اولین برنده‌ی اسکار برای بهترین فیلم خارجی زبان، به لطف نوآوری که هردو طرف داشتند.

اولا، مدل‌های سینمایی ایرانی فرهادی، شبیه فیلم‌سازهای نامبرده نبود؛ اما نزدیک به اساتید سینمایی که کمتر خارج از ایران شناخته شده‌اند: داریوش مهرجویی (لیلا)، که فیلم‌هایش اغلب در ارتباط با طبقه‌ی متوسط و ضعیف ایران است و بهرام بیضایی (مسافران)، که ریشه‌ی او به تئاتر بازمی‌گردد (چنانکه ریشه‌ی فرهادی). دوم اینکه فرهادی، تاثیرات آمریکایی را پذیرفته است؛ شامل کارگردانی چون «الیا کازان» و فیلم‌هایی چون: «اتوبوسی به نام هوس». «درباره‌ی الی» همه‌ی گرایشات سبک بالغ «فرهادی» را به نمایش می‌گذارد؛ همانطور که فیلم «یک جدایی»، که هنوز جانشین فیلم قبلی نیست. این فیلم درست قبل از آن یکی ساخته‌ شده و خرس نقره‌ای را در فستیوال فیلم برلین در سال ۲۰۰۹ کسب کرد؛ اما به دلیل مسائل حقوقی پیچیده، هنوز در آمریکا اکران نشده است. نمایش با تاخیر آن، باید خوشایند سینمادوستان باشد؛ چنانکه جوایز ممتاز این نویسنده و کارگردان، این را اثبات می‌کند.

یکی از راه‌های ساختار دراماتیک چیزی شبیه لایه برداشتن از یک پیاز است: لایه‌ی اولی که می‌بینیم، خودمانی و خودآشکار است، اما لایه‌های دیگری که به آن می‌رسیم، پیچیده‌تر می‌شوند. اینجا در نقطه‌ی آغازین، چیزی که ما می‌بینیم یک گروه شامل سه زوج شاد و بی خیال است؛ اکثرشان از دوران دانشکده‌ی حقوق، با هم دوست بودند که برای تعطیلات آخر هفته به سوی دریای خزر، رهسپار می‌شوند. یکی از همسرها، «الی» را برای سفر دعوت کرده است، معلم مدرسه‌ی مقدماتی دخترش، در امیدی آشکار که با شخص مجرد دیگرِ این گردش، یعنی «احمد» آشنایش کند؛ یک دوست خوش‌قیافه که به تازگی پس از طلاقش، از آلمان بازگشته است. برای آمریکایی‌هایی که چند فیلم ایرانی یا لااقل یکی دیده‌اند، می‌بینند که همیشه روی فقر و بدبختی و محرومیت شخص تمرکز شده است، اما شخصیت‌های این فیلم گیرنده و برجسته هستند.

با ماشین مدل بالایشان، تی شرت‌هایشان و جوک‌های ثابت میان‌شان، شبیه شهرنشینان هرکشوری هستند. مطمئنا، ایرانی بودن فیلم را از طریق سبک‌های ویژه از موسیقی و رقص و حجابی که زنان بر سر گذاشته‌اند ، می‌توانیم تشخیص دهیم. در «یک جدایی»، مدارکی هست که تنش میان این طبقه‌ی دارای امتیاز را با طبقه‌ی فقیرتر نشان می‌دهد؛ اما این فیلم محیطی‌تر از بعدی است: تهرانی‌ها، «الی» و «احمد» را تازه عروس و داماد وانمود می‌کنند تا به عقیده‌ی مذهبی ساکنان روستا که به آنان این ویلا را اجاره داده‌اند، لطمه وارد نکنند. از آن دروغ کوچک به نمونه‌های مشابه دیگر می‌رسیم و از قضاوت‌های شخصی متفاوت پرده‌برداری می‌شود: برداشتن پوست پیاز، پی ‌در پی واقعیات مخفی را آشکار می‌کند و آن حقایقی که در پی ناپدید شدن «الی» آشکار می‌شود، تاریک‌تر و عمیق‌تر از نمونه‌های دیگر است.

اما زمانی مطلبی را از نویسنده‌ای در (Sight & Sound) خواندم که می‌گفت : «این فیلم انتقادی از دروغ‌هایی است که در جامعه‌ی آن کشور، نفوذ کرده است»؛ اما من می‎توانم ناله‌های فرهادی را بشنوم، کسی که در مصاحبه‌هایش گفته است که نمی‌خواهد از آن دسته فیلم‌سازهایی باشد که انتظار برود ایران را برای غرب شرح بدهد. فیلم‌سازی که اشاره کرده است که اهدافش در درباره‌ی الی، سینمایی‌تر است تا اجتماعی و سیاسی و اینکه مخالف خوراندن عقاید به‌زور به مخاطبین است. با حمایت کردن از دید جهانی که یک فیلم باید فضای بازی را ترسیم کند، که جامعه بتواند خودش را در یک بازتاب شخصی، درگیر کند و شامل مصرف‌کننده‌ها تا متفکرین مستقل بشود. فضاهای باز دقیقا چیزی است که فیلم‌های فرهادی دارند؛ هم واژه به واژه و هم به شکل تمثیلی.

یقینا، راه‌های متفاوتی که کارگردانان بزرگ ایرانی در شرح فضای بصری به کار می‌گیرند، یکی از دلفریب‌ترین و معنادارترین ابعاد سینمای ایرانی است؛ از تفکرات عمیق و نمادگونه که در برخی فیلم‌ها استفاده شده تا ویژگی‌های شعرگونه و مستندگونه در نمونه‌های دیگر. راه فرهادی با این فضا، پویاتر و به دقت چند‌لایه است. همچنین قریحه‌ی تکنیکی او، آنقدر کافی است که ما را به یاد فیلم‌هایی چون «آرواره‌ها» و «اتوبوسی به نام هوس» است، بیندازد.

برای کسانی که قصد دیدن درباره‌ی الی را دارند، می‌گویم که: سکانسی که چهار زوج و سه بچه به ویلا می‌رسند با پسری که از خانواده‌اش ویلا را اجاره کرده‌اند ملاحظه کنید. ببینید چگونه فیلمبردار «حسین جعفریان» با روش دوربین روی دست میان اتاق‌های آشفته حرکت می‌کند و منظره‌ی دریا را از طریق دیوارها و پنجره‌ها می‌گیرد و رابطه‌ی بسیار پیچیده بین کاراکترها را به وسیله‌ی کادربندی‌های لحظه به لحظه متفاوت آنان، نشان می‌دهد. 

در این فیلم، چند لحظه‌ی کوچک باشکوه وجود دارد. دو شات سریع از پسر میزبان، برای مثال: در جایی که او به بیرون در جلویی و به دو بچه‌ای که در ساحل بازی می‌کنند نگاه می‌کند؛ پیش زمینه‌ای از سکانس گم شدن بچه که دربالا توضیح داده شد. در جای دیگر او با یک نگاه نیشدار مختصر به رقص احمقانه‌ی یک مرد تهرانی واکنش نشان می‌دهد؛ یک بیان از تفاوت طبقاتی به شیوایی هر مقاله‌ای. 

فرهادی در کارگردانی بازیگران، ماهرانه عمل کرده است و در اینجا یک گروه از اجراهای زنده و دقیق را شاهد هستیم؛ بازیگرانی شامل «گلشیفته فراهانی»، «پیمان معادی» (یک جدایی)، «مانی حقیقی» و «شهاب حسینی». ممکن است این مورد بحث باشد که فرهادی هیچ پیام والایی ندارد و یا یک دید جهانی چنانکه خودش گفته است؛ اما برای من، راه او در نیروی تازه بخشیدن به سینما و پیوند فضاهایش به احساسات انسانی و ذهن‌ها، یک دیدگاه است.