فیلم «لوگان» محصول سال ۲۰۱۷، به کارگردانی «جیمز منگلد» و آخرین امضای «هیوجکن»، پای شخصیت «ولورین» است. بدر ادامه به نقد و بررسی این فیلم برا کسانی خواهیم پرداخت که این فیلم را دیدهاند. با ۷۲۴پرس همراه باشید.
آیا «لوگان»، از آن نظر قدرتمندتر به چشم میآید که در این سالها چیزی از ژانر ابرقهرمانی نشان دادهاست که دیگران نشان ندادهاند؟
آیا در نگاه تو، این فیلم، هم پیشگامانه و هم قدیمی به نظر نمیرسد؟ چرا که شبیه فیلمهای ابرقهرمانی به ویژه با برند مارول نیست؟
نگران نباش. من قصد ندارم عیوب برندهایی چون «دیسی» و «مارول» را موشکافی کنم، اما این موضوع غیرقابل انکار است که فیلمهای ابرقهرمانی مدرن، وابستگی بسیاری به تکنیکهای بصری کامپیوتری دارند، خصوصا در صحنههای اکشن و انفجارهایشان و این که خیلی از آنها به گونهای هستند که تو مدام احساس میکنی در حال دیدن نمونههای قبلی به خاطر فیلم بعدی هستی به جای اینکه تجربهی جدیدی از تماشای حالایت داشته باشی.
اما لوگان پا به دنیای حقیقت میگذارد و حرکات مبارزهاش به جای آنکه افکتهای مصنوعی کامپیوتری باشد، حرکاتی روان و با شکوه است و از همه مهمتر، این فیلم، شخصیتهایی دارد که تو آنها را میشناسی و دربارهی کسانی است که تو به آنها اهمیت میدهی. این فیلم تنها برای ژانر ابرقهرمانی، بزرگ نیست، این فیلم برای هر ژانری باشکوه است.
لوگان فیلم قدیمی «شین» (Shane) را برایمان یادآوری میکند، در آن صحنهای که شخصیتهای فیلم آن را تماشا میکنند، اما لوگان، طنین فیلمهایی را دارد که قهرمانش به اواخر عمر حرفهایاش رسیده است، فیلمهایی چون تیرانداز (The Shootist) و نابخشوده (Unforgiven) و البته در مسیری که مرز میان قهرمان و افسانه را بر میدارد.
لوگان «هیو جکمن» Hugh Jackman یک نمونهی وسترن است، تفنگداری که مجبور شده شش گلولهی خود را دور بیندازد و تلاش کند که به دور از دوران اوجش، به معمولیترین شکل ممکن زندگی کند. در جهانِ لوگان، شخصیت کمیک ایکس-من، لوگان/ولورین چیزی شبیه یک قهرمان و یا آدم مشهور بازشسته است، کسی که آنگونه که باید و شاید، به رسمیت شناخته نمیشود. حوادث فیلم در سال ۲۰۲۹ است، دورانی که انسانها از جهش یافتگان پاکسازی شدهاند و این یعنی لوگان و پروفسور ایکسِ نود ساله «پاتریک استوارت» Patrick Stewart در اواخر دورانشان هستند و ... آیا واقعا در اواخر دورانشان هستند؟
زمانی که فیلم آغاز میشود، لوگان به عنوان راننده در حال گذران عمر است. او در حالی که در ماشینش خوابیده به مخاطب معرفی میشود؛ در حالیکه گروهی از جوانان قویهیکل، سعی در دزدیدن لاستیکهای ماشینش را دارند. زمانی که او تلاش میکند از این کار آنها جلوگیری کند، به او شلیک میشود؛ اما همهی ما میدانیم که گلوله، روی ولورین اثر نمیکند و دقیقهای طول نمیکشد که پنجههایش در حال فرو رفتن به جمجهها و تکه تکه کردن استخوانها است؛ آن هم به طرزی که در سریهای قبل اینچنین، ندیده بودیم. نه تنها لوگان اولین فیلم با محدودهی سنی، برای این شخصیت کلاسیک است، بلکه رویکرد «منگلد» (کارگردان) در اکشن نیز برای فیلمهای مارول بیسابقه است.
ما در این فیلم اغلب از پایین تا زمین به صحنهی اکشن نزدیک میشویم، بیشتر شبیه فیلم «بورن» است تا یک فیلم ابرقهرمانی و تمرکز بیشتر، روی حرکات مبارزه است تا ویرایش کردن آن. کار جکمن در صحنههای مبارزه خیلی نرم است؛ اما همچنین، این شخصیت وقتی در قالب ولورین ظاهر میشود، رویکرد بیخودی از کاراکتر را منعکس نمیکند.
لوگان همچنین در چند سکانس تعقیب فانتزی ظاهر میشود و گویی که این صحنههای اکشن در فیلم تمامی ندارند و بمانند خیلی از فیلمهای ابرقهرمانی که برای جور کردن پازل فیلم، کمی نفس میکشند، به خود استراحت نمیدهد؛ بلکه اکشن بخش اصلی داستان و شخصیتهاست، و در مقام مقایسه بیشتر شبیه فیلم «مدمکس: جادهی خشم»، عمل میکند.
لوگان چیزی بیشتر از یک اکشن صرف را به نمایش میگذارد؛ اگر این فیلم را «جورج میلر» (کارگردانِ فیلم مدمکس) میساخت، یک فیلم جادهای میشد، زمانی که لوگان و پروفسور ایکس و یک دختر اسرارآمیز «دافین کین» تلاش میکنند که «ایدن» را پیدا کنند؛ مکانی که جهش یافتگان فراری قصد دارند که از آنجا دوباره آغاز کنند، مکانی که ممکن است باشد و یا ممکن است نباشد.
لوگان میفهمد که در درونش یک سفر قهرمانانه در پیش است و آن اینکه باید از این دختر در برابر گروه اجیرشده برای شکار او، محافظت کند؛ گروهی که رهبری آن را شخصی مزدور، به نام «دونالد پیرس» Boyd Holbrook به عهده دارد.
«هلدبروک» در این فیلم خیلی خوب بازی کرده و «ریچارد ای گرانت» (Richard E. Grant) صحنههای فوق العادهای را خلق میکند؛ اما شرور واقعی در فیلم لوگان، زمان است. پروفسور ایکس به نقطهای در زندگیاش رسیده که دچار حملات تشنجی میشود و اگر تو نگرانی که حالا چه اتفاقی میافتد؟ آن هم زمانی که این تشنج، امواج قدرتمندی ساطع میکند که مغز او را در ردهی سلاحهای کشتار جمعی قرار داده، نگران نباش. او به یک داروی مسکن نیاز دارد تا تشنجش آرام شود و البته به قرصهایی که از دوباره به این حال و روز افتادنش جلوگیری کنند. او میداند که زمان زیادی در این سیاره برایش باقی نمانده است، مثل لوگان ! کسی که جکمن به عنوان مردی بیشتر از یک ابر قهرمان در یکی از بهترین اجراهایش این نقش را بازی میکند.
«جکمن»، لوگان را چونان مردی که بسیاری از دوستان و همچنین بسیاری از اهدافش را از دست داده، تفسیر میکند. کسی که از مبارزهی دوباره در تردید است. این احساسات، بیشتر شبیه «جان وِین» (Wayne) و «کلینت ایستوود» (Eastwood) در نقشهای پایان دوران حرفهای شان است. یک تندیس، برای زمان پایانی، مجبور به خلق اکشن میشود. اما جکمن هوشمندانه، انسانیت این شخصیت را به جای نمایش تواناییهای جهش یافتهاش، به نمایش میگذارد. این یک اجرای خارق العاده است.
یک نفر میتواند دوباره لوگان را تماشا کند و مفاهیم فلسفی را از دل آن بیرون بکشد، اما این مهم است که به یاد داشته باشید این فیلم یک تجربهی هیجان انگیز است. در مقام مقایسه با فیلم «فرزندان بشر» (Children of Men) و وسترنهای قدیمی، ممکن است تو را متقاعد کند که این فیلم، یک فیلم بازنویسی شده و بیش از حد فکرشده است. به علاوه اینکه هیچ چیز در این فیلم از حقیقت برنمیخیزد. در وهلهی اول این یک فیلم اکشن باشکوه است. صحنههای اکشن هدفدار هستند و به طرز قدرتمندانهای خیلی بیشتر از اکثر فیلمهای ابرقهرمانی ارتباط برقرار میکنند، فیلمهایی که اغلب راههایی را انتخاب میکنند تا هزینهی ساخت فیلمشان را به رخ بکشند.
زمانی که لوگان به اکشن ورود پیدا میکند، اینگونه احساس میشود که این صحنهها بخش اساسی داستان هستند، تم داستان در حال حرکت است و شخصیتها را جلو میبرد. خیلی شبیه فیلم «ترمیناتور۲: روز قضاوت» اثر «جیمز کامرون» (James Cameron)، فیلمی که در ساختار جادهی فیلم لوگان تاثیر گذاشته است و الگویی است برای نسل بعدی (در مسیر دیگری که من دوست ندارم به ابتذال برود).
لوگان از معدود بلاک باسترهایی است که میتواند تغییر دهندهی بازی باشند. این فیلم قطعاً نگاه ما را به فیلمهای ابرقهرمانی دیگر و همچنین قضاوت تاریخ را دربارهی مجلات کمیک و کمپانی دیسی، تغییر خواهد داد. دربارهی من اشتباه نکن! من بیشتر از هرکس دیگر و حتی شاید بیشتر از منتقدان دیگر، عاشق فیلمهای ابرقهرمانی هستم؛ اما لوگان نشان میدهد که یک فیلم چقدر میتواند عمیق وارد این ژانر شود، تنها اگر در مسیری متفاوت به آن نزدیک شود. در یک جمله، لوگان در دنیای فیلمهای ابرقهرمانی مدرن، ساختارشکنی میکند؛ به طوری که بعد از تماشای فیلم، خیلی دشوار است بخواهی آن را در کنار فیلمهای ابرقهرمانی دیگر، در قفسه فیلمهایت بگذاری.
شب یلدا
#کریسمس
#آشپزی
#خراسان جنوبی