سرویس فرهنگی و هنری

نقد فیلم جان ویک : قسمت دوم (john wick : part two) - محصول ۲۰۱۷

جان ویک : قسمت دوم

آیا تا به حال بعد از تماشای یک فیلم قدم زده‌ای، در حالیکه وحشت‌زده هستی و حیرت‌زده که چرا در پوست خودت نمی‌گنجی؟!

آیا یک فیلم تو را در شادی رها کرده در حالی که آدرنالین در بدنت ترشح شده و تو را نسبت به دنیا امیدوارتر کرده‌ است؟!

آیا اجرای بازیگر نقش اصلی در یک فیلم اکشن آنقدر دلبری کرده تا تو را حیرت‌زده کند که مگر امکان دارد بدنِ انسان چنین امکاناتی داشته باشد؟!

این دقیقا همان حالی است که من بعد از دیدن فیلم «جان ویک: بخش دوم»، که ادامه‌ی سورپرایزِ اکشن سال ۲۰۱۴ است، داشتم. «جان ویک: قسمت دوم»، فیلمی بی‌پرواتر، بی‌باکانه‌تر و خشن‌تر از نمونه‌ی اولی آن است. این فیلم به طور شگفت‌آوری خنده‌دار است و البته طنز تلخی در لحظات غیرمنتظره‌اش وجود دارد.

این فیلم، مهارت هنری فوق العاده‌ای دارد و البته در آخر یک ویترینِ زیبا برای نمایش «کیانو ریوز»(Keanu Reeves) است؛ کسی که به عنوان یک قاتل صاحب نام بازمی‌گردد و بزرگی خود را به عنوان بازیگر و ستاره‌ی اکشن ثابت می‌کند. بله! درست شنیدید، من گفتم که بزرگی! بدون هیچ اغراقی. «جان ویک: قسمت دوم» صادقانه شگفت انگیز است؛ اما این فیلم بدون «ریوز» کار نمی‌کند، کسی که سرسپردگیِ صمیمانه‌ای به این ژانر دارد. ویک، در دوران کناره گیری خوب نیست، به راحتی می‌توان فهمید، چنانچه دیگران در فیلم هم اذعان دارند که او به انتقام، اعتیاد پیدا کرده‌ است. اما پس از این همه چه چیز دیگری است که او به خاطرش زندگی می‌کند؟ ادامه‌ی کوچکی از پایان فیلم اول، ویک هنوز از مرگ همسرش «هلن» (BridgetMoynahan) درخود می‌پیچد، حتی با وجود سگ بی نام و دوست داشتنی اش، ناتوان در تنظیم یک زندگی جدید است؛ سگی که همواره در کنار اوست. (برای کسانی که نگران هستند، خیالتان راحت! سگ زنده باقی می‌ماند)

با کیانو ریوز بیشتر آشنا شوید:

چیزهایی که درباره‌ی کیانو ریوز نمی‌دانستید (بخش اول)

چیزهایی که درباره‌ی کیانو ریوز نمی‌دانستید (بخش دوم)

او زمان کمی برای آرامش دارد... تا زمانی که «سانتینو دی آنتونیو» (Riccardo Scamarcio ) را جلوی در خانه‌اش می بیند و از او می‌خواهد که در عهد خونینی که سال‌ها قبل بسته و به او اجازه می‌دهد از حرفه‌ی مرگ‌آورش کناره‌گیری کند، تجدید نظر کند. در ابتدا ویک امتناع می‌ورزد. بعد از آن، یک نفر خانه‌اش را ویران می‌کند و او می‌بیند که انتخاب دیگری ندارد. اما پذیرفتن پیشنهاد «سانتینو» برای «ویک» آن آرامشی را که دلخواه اوست به ارمغان نمی‌آورد. به زودی او خود را در مواجهه با تهدیدِ از هرطرف می‌یابد. تهدیدهایی شامل «آریس»، وادار کننده‌ی بی صدایی از طرف سانتینوRuby Rose( و کاسیان (Common)، بادیگارِ زنی که "ویک" تحت فشار است تا او را بکشد.

جان در «جان ویک: قسمت دوم» به طور استثنایی مورد تمرکز واقع نشده است؛ چنانچه در آغازش شده بود. چیزی که تقریبا شبیه سکانس بتمنی بود که هرگز وجود نداشت. ویک قبلا انتقام سگش را گرفته و اکنون می‌خواهد ماشین به سرقت رفته‎اش در فیلم قبلی را ترمیم کند.

این فیلم به ما «پیتر استورمار» (Peter Stormare) را در نقش «آبرام تاراسو» به عنوان برادر گانگستر روسی که چند مدت پیش جان آن را کشته، معرفی می‌کند. در آغاز، ویک به طرز سیال گونه، در حالی که به داخل و خارج از سایه می‌رود نشان داده می‌شود؛ در حالی که تمام مردانی که در مسیرش ایستاده‌اند را از بین می‌برد. در تمام این مدت، آبرام به صدای گلوله‌های شلیک شده و نعره‌های ناشی از ضربه‌ی پیروانش که مالامال از ترس است، گوش می‌کند.

صحنه، با تکیه بر طبیعت اسطوره‌ای «ویک» کار می‌کند و حتی سنگین‌تر از فیلم اولی است و یک دنباله به سبک کمدی فوق العاده را پایه گذاری می‌کند. بعد از سرآغاز، فیلم هیچ تاخیری برای غوطه‌ور ساختن ما،هرچه عمیق‌تر! در دنیای افسانه‌ایِ هزارتوی آدمکشیِ «ویک» نمی‌کند. در این فیلم جزییات جالبی معرفی شده‌اند: مثل یک استخر به سبک قدیمی از اشخاص  تاتو شده که هر کثیف کاری که باید انجام بشود را کنترل می‌کنند. یکی از بهترین لحظات لذت‌بخش مشاهده‌ی ویک، زمانی که در حال مجهز کردن خود است. او مردی است، که بی نهایت پالوده و صاف است؛ چه زمانی که یک لباس مناسب را به تن می‌کند و چه زمانی که با «ساملیر»  Peter Serafinowic درباره‌ی اسلحه سازی با کنایه‌ای از ناهارخوری خوب، صحبت می‌کند.

سینما خلق شد تا «کیانو ریوز» بتواند یک دست جامه‌ی مشکی خوب بپوشد و مردمی با اندام زیبا مثل «فرد استایر» (Fred Astaire) را تکه تکه کند. اما این فیلم اغلب در گشودنِ دنیای ویک و در تمرکزهای ریزبینانه که نمونه ی اورجینال را مجذوب کننده می‌ساخت، کم می‌آورد. اگرچه این فیلم یک دنباله‌ی کاملا خوب نیست، اما نقص‌هایش ملیح و قابل تحمل است.

«جان ویک: قسمت دوم» بهشتِ بازیگرِ شخصیت‌ها است. این خیلی آشکار است که بازگشت اعضای تیم قبلی و همین‌طور صورت‌های جدید، لذتی دارند که از تو کاری ساخته نیست و  فقط لبخند می‌زنی: «ایان مکشین» (Ian McShane) برای ایفای نقشی جدا از همه‌ی سکانس‌هایی که در نقش وینستون داشته، به عنوان مالک هتل شهر نیویورک باز‌می‌گردد،. همچنین «لنس ردیک» (Lance Reddick) و «جان لگویزامو» (John Leguizamo) خوشایند هستند، و انرژی کاملا متفاوتی را به فیلم می‌دهند. رابی راس ممکن است به زودی یک نقش بزرگ را به عنوان ستاره‌ی اکشن بازی کند. بدون داشتن یک خط دیالوگ مستقل، او یک حضور آغازین دارد که به من ثابت کرد درباره‌ی مهارت‌هایی که در فصل قبلی «نارنجی همان سیاه جدید است»، دیده‌ام اشتباه می‌کنم. در عین سکوت، در حال ارتکاب قتل‌ها و صحنه‌های مرگ‌آور با خودنمایی بسیار است. همچنین ثابت کرد که می‌تواند یک مکمل مناسب برای «ریوز» باشد. حضور مختصر «فرانکو نرو» (Franco Nero) به عنوان مدیر هتل در رم بطور ویژه‌ای باشکوه است. لذت ببر! این «فرانکو نرو» است که دارد با «جان ویک» حرف می‌زند، دیگر چه چیزی می‌خواهی؟

اما این «لورنس فیشبورن» (Laurence Fishburne)  است که در نقش «باوری کینگ»، می‌تواند تنها بازیگر موردعلاقه‌ی من در بین کسانی که به این جهان شگفت‌انگیز اضافه شده‌اند، قرار بگیرد. ستاره‌های فیلم «ماتریکس»، به طور قابل درکی سازگاری خیلی خوبی در کنار هم دارند. آنان با یکدیگر چنان پیوند می‌خورند که تنها بازیگرانی با اشتراکات عمیق تاریخی می‌توانند اینگونه باشند. حضور «فیشبرن» با رنگی از غرابت و بیگانگی آغاز می‌شود. صدای غرش خنده‌ی او، وجود دارد تا یکی از قدرتمندترین ابزار تاثیرگذار فیلم باشد. در یک نکته، خنده‌ی او مثل یک انتقال عمل می‌کند، انتقال بین سکانس‌هایی که قرار است طولانی‌تر از واکنش به درخواستِ سوال‌برانگیز «ویک» بشود. او خیلی مختصر خود را نمایان می‌کند؛ اما تاثیر شگرفی دارد.

البته، دلیل صادقانه‌ای که باید «جان ویک: بخش دوم» را گرامی بداریم، اکشن است. کارگردان «چاد استاهلسکی» (Chad Stahelski) و فیلمبردار «دان لاستسن» (Dan Laustsen) هر فریم را چون جشنی با جلوه‌ی بصری باشکوه گرفته‌اند. آنان ماجراجویی در جهانی با وسعت غیرمعمولی را که خودشان ساخته‌اند، چنان با رنگ آمیزی مرتبط با چشم انداز یک فیلم اکشن، فرم داده‌اند که «جان ویک: بخش دوم» را دارای کیفیت نقاشی‌گونه می‌کند. آنان همچنین می‌دانند که چگونه بهترین نما را برای نمایش فیزیکیِ نقش اول مردشان برداشت کنند. اغلب «ریوز» تنها نمای صفحه است، صورت و قالب بدنش در سایه‌ای فیروزه رنگ و صورتی ویشمی قرار دارد.

در این فیلم جزئیات هنری حتی در صحنه‌های کوچک از کاراکترهایی که در حال تجارت کردن هستند وجود دارد که بیان کننده‌ی اسطوره‌ی خالص و طبیعت مجلل داستان هستند. صداگذاری فیلم، بسیار هنرمندانه است. خاصه در پررنگ کردن صدای شکسته شدن استخوان‌ها، ترشح خون‌ و همین‌طور انعکاس‌های مختلف از جنگ‌های فزاینده و شدید. سکانس‌های پرواز هرگز بیش از حد ویرایش نشده‌اند، شات‌های عریض پیوسته، که مدرکی است بر اینکه «ریوز» چقدر آموزش دیده است.

خشونت هرگز یک نکته نیست؛ بلکه از یک طنز تلخ به یک شاعرانه‌ی غریب می‌رسد و این فیلم خیلی خیلی پر خون است و خیلی خشن‌تر از نمونه‌ی اولی است. آدمکش‌ها از وسط، تکه تکه شدند و از قسمت ران زخم خورده‌اند و دوربین از نشان دادن هیچکدام از قسمت‌های بدن که زخمی شده‌اند، مضایقه نمی‌کند و ما را به زور وادار می‌کند تا شا ماجرا باشیم. «بونوس: (ما اومدیم که حقه‌ی خودکار «ویک» رو ببینیم!). این حتی مهیب‌تر از چیزی است که من تصور می‌کردم.

اما اکشن، تنها این نیست که شدید و به طور مجلل پرداخته شده باشد، در «جان ویک: بخش دوم» اعمال فیزیکی واحد است. نویسنده‌ی فیلم، «دیریک کولستاد»، به شکل هوشمندانه، بیش از حد به گذشته‌ی بین کاراکترها نمی‌پردازد، طریقی که آنان می‌جنگند، به اندازه‌ی کافی برای آن‌ها بیان کننده‌ی همه چیز هست. زمانی که «آرس» با ویک، تمام می‌کند، ستیزه‌جو و دیوانه می‌شود، شبیه شیر گرسنه‌ای که به سوی جامعه‌ای بی‌خبر هجوم می‌برد. «کاسیان» به طور واضح‌تری خشن‌تر و قوی‌تر است. او ساده‌تر از ویک در انتخاب روش مبارزه است، اما تقریبا به همان اندازه مرگ‌آور است. سکانس‌های مبارزه‌ی آنان با توقف‌های طولانی آغاز می‌شود و شدت مبارزه قبل از ضرب و شتم آشکار، خیره‌کننده می‌شود.

از این‌ها گذشته، ما اینجا «کیانو ریوز» را داریم، هیچ ستاره‌ی اکشنی اینقدر کامل نمی‌داند که چطور می‌توان به طور فیزیکی با داستان ارتباط برقرار کند، شبیه آنچه «کیانو ریوز» انجام می‌دهد. دیالوگ‌های او ممکن است که در حکم ابزار یدکی باشد؛ اما بدنش همه‌ی قصه ی را می‌گوید؛ حتی در لحظه‌های رام شده. یک نگاهِ خیره یا یک لبخند سرد، خیلی بهتر می‌تواند با قصه و گذشته‌ی شخصیت، ارتباط برقرار کند تا کاری که خیلی از بازیگران با مونولوگ (تک گویی بازیگر) انجام می‌دهند. جایی که «آرس» خیلی پرتکاپو و «کاسیوس» خیلی بی رحم است،«کیانو ریوز»، شخصیت جان ویک را در نمایش غضب خویش، با شکوه نشان می‌دهد.

به طرز جالبی، «ویک» اغلب یک فن سبک و سریع را به نمایش می‌گذارد؛ قفل کردن حریف بین پاهایش در مبارزه. این حرکتی است که نوعا سبکی برای زنان ستاره‌ی اکشن، محسوب می‌شود و مرا یاد حرکت «بلاک ویدو» در فیلمی نظیر «کاپیتان آمریکا : سرباز زمستان» می‌اندازد. این اثبات می‌کند که ریوز به طرز همگونی زنانگی و مردانگی را مخلوط کرده و با اعتماد نفس آن را اجرا می‌کند. در طولِ بیشترین سکانس‌های مبارزه‌ی خاطره انگیز فیلم، ریوز طوری به نظر می‌رسد که گویی با اسلحه، در حال اجرای هنری از رقص است. «ریوز» لطافت طبعِ «فرد استایر» (Fred Astaire) و جاذبه‌ی جنسیِ «جن کلی» (Gene Kelly) را در هم می‌آمیزد و جان ویک را می‌سازد. ستاره‌های اکشن مدرن به اندازه‌ی او، اینقدر بی‌رحم و زیبا نیستند.

اما ریوز در سکانس‌های اکشن به ماورای یک بازیگر فیزیکی باهوش عروج می‌کند. او همواره در ایفای نقش مردانِ منزوی بهترین بوده کشمکشِ «ویک» برای یافتن صلح و آشیانه‌ای آرام در جهان، به طور غافلگیرکننده‌ای مدام در جریان است. اینجا مردیست بدون هیچ خانه‌ای در جهان، مردی احساسی و قابل لمس. در میانِ تعداد بسیار افراد و با طراحی هوشمندانه.

 «جان ویک: بخش دوم» یک نقاشی متحرک از این موضوع است که چگونه تنهایی، بهترین‌ها را برای ما رقم می‌زند. این فیلم در یک اتاق پایان می‌پذیرد برای بخش سوم! چیزی که من به آن واقعا امیدوارم. در حالیکه «جان ویک: بخش دوم»، ثابت کرد که در فرم هنری فیلمی است که: به وحشت می‌اندازد و دلشاد می‌کند، به چالش می‌کشد و برافروخته می‌کند. این همچنین ثابت می‌کند که «کیانو ریوز» بزرگترین ستاره‌ی اکشن مدرن است و چقدر این فیلم برای بازگشتش، برازنده است.

۷۲۴پرس در شبکه‌های اجتماعی

برای اطلاع از آخرین اخبار و مقالات سایت، ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید