آیا تنبلی یک بیماری فراگیر است؟ بعید نیست که باشد! تنبلی خصیصه‌‌ای است که همه با آن درگیر هستند؛ فقط شدت و ضعف آن در افراد متفاوت است. منابع مختلفی از تنبلی در اطراف ما وجود دارند. در حالی که بسیاری اوقات از علت‌های تنبلی خود آگاه نیستیم در عوض، فقط آن را احساس می‌کنیم.

از این رو تنبلی فقط نوعی نشانه محسوب می‌شود و علت نیست. تنبلی یک پدیده‌ی فراگیر است؛ چرا که صداها و عبارت‌های زیادی را در درون ما القا می‌کند که می‌توانند رفتار ما را تحت تاثیر قرار دهند.

۸ ندای مربوط به تنبلی عبارت هستند از:

۱. سر در گمی: «نمی‌دانم چه کار کنم».

۲. ترس عصبی: «نمی‌دانم».

۳. باور فکری: «می‌ترسم شکست بخورم یا احمق جلوه کنم».

۴. سستی و بی حالی: «خیلی خسته‌ام. انرژی این کار را ندارم».

۵. بی‌تفاوتی: «دیگر چیزی برایم اهمیت ندارد».

۶. پشیمانی و حسرت: «الان دیگر دیر شده است».

۷. بر چسب زدن: «من آدم تنبلی هستم».

۸. شرم: «من نباید تنبل باشم».

آیا هیچ یک از این نداها به گوش شما آشنا نیست؟ اجازه دهید هر الگوی فکری را جدا بررسی کنیم و راهکار مقابله با هر کدام را بگوییم.

سردرگمی: نمی‌دانم چه کار کنم

شاید این ندا حقیقت داشته باشد. در برهه‌ای از زمان، شما نمی‌دانید چه کار باید بکنید. آگاهی نسبت به هدف و وضعیت از جاده‌ی سردرگمی عبور می‌کند؛ پس همیشگی نیست.

ترس عصبی: نمی‌توانم

ترس واقعی نوعی واکنش جنگ یا گریز را در ما ایجاد می‌کند. تنبلی اغلب زاییده‌ی ترس‌های عصبی است. در این حالت به جای مبارزه یا فرار برای خواسته‌هایمان، نوعی وسواس در ما شکل می‌گیرد که عملا ما را فلج می‌کند.

برای غلبه بر ترس عصبی، در اولین قدم به ترس خود اعتراف کنید. به خود اجازه دهید که ترس را احساس کرده و سپس دست به کار شوید. دیوید ریکو، در کتاب «چگونه بالغ شویم؟» می‌گوید: «اقداماتی که ناشی از ترس باشند بزدلی است. در حالی که اقدامات همراه با ترس شجاعت است».

از این رو برای غلبه بر ترس عصبی، باید دست به کاری بزنیم که می‌ترسیم!

باور فکری: می‌ترسم شکست بخورم یا احمق جلوه کنم

بعضی از افراد بر این باور هستند که استعدادها، توانایی‌ها و هوش آن‌ها در زمان تولد مشخص شده است. چنین نگاهی باعث می‌شود که افراد به سمت امتحان کردن موارد جدید نروند؛ چرا که دوست دارند هوشمند و با استعداد جلوه کنند حتی به قیمت این که فاقد تجربه‌ی لازم باشند. در مقابل افراد رشد محور، با آگاهی از استعدادها و توانمندی‌های خود در جهت توسعه‌ی فردی‌شان تلاش می‌کنند. اگر شما هم چنین ندایی از درون خود می‌شنوید، طرز فکر خود را تغییر دهید.

سستی و بی حالی: خیلی خسته‌ام. انرژی این کار را ندارم

ما سرمایه گذاری زیادی می‌کنیم تا احساس تنبلی خود را سرکوب کنیم. هر چه به تنبلی خود ادامه دهیم، این ویژگی در ناخودآگاه ما قوی‌تر می‌شود. زمانی که احساس ضعف و بی‌حالی می‌کنید، به جای مصرف قهوه خستگی خود را قبول کنید.

در این شرایط می‌توانید فعالیت خود را کم‌تر کرده و چرت بیشتری بزنید. چشمان خود را ببندید. نفس کشیدن خود را احساس کنید. اغلب اوقات، استقبال از خستگی بهترین راه برای برطرف کردن آن است. می‌توانید در این شرایط حرکات کششی داشته باشید. اگر این راه جواب نداد، قرار گرفتن به مدت ۶۰ ثانیه در زیر دوش آب سرد باعث تغییر بیوشیمی ما و ذهن‌مان خواهد شد.

بی‌تفاوتی: دیگر چیزی برایم اهمیت ندارد

بی تفاوتی نوعی نشانه‌ی افسردگی است. همه‌ی ما در معرض افسردگی قرار می‌گیریم. تجربه نشان داده است که بعضی افراد به ندرت متوجه افسردگی خود می‌شوند. افسردگی باعث می‌شود که تنبلی در ما قوی‌تر شکل بگیرد.

موارد زیادی در افسردگی ما نقش دارند. گاهی اوقات ما مشغول کارهایی می‌شویم که از انجام آن‌ها هیچ لذتی نمی‌بریم و به آن کارها علاقه‌ای نداریم. در حالی که ما از این به علاقگی به اشتباه برداشت تنبلی می‌کنیم.

اگر چنین ندایی را درون خود می‌شنوید، موارد مهم زندگی خود را بازنگری کنید. شاید لازم باشد چشم‌اندازهای الهام‌بخشی برای خود در نظر بگیرید و ارزش‌های شخصی خود را کشف کنید.

پشیمانی و حسرت: الان دیگر دیر شده است

داشتن حس تاسف بخشی از بزرگسالی است. پشیمانی باعث عقب نگه داشتن ما می‌شود. چنین نداهایی فقط برداشت‌های ما هستند و حقیقت خارجی ندارند. در واقع آن‌ها بهانه‌هایی هستند که شروع جدیدی نداشته باشیم. به شنیدن این نداها بهایی ندهید و کار خود را انجام دهید.

بر چسب زدن: من آدم تنبلی هستم

با شنیدن چنین ندایی، بخش تنبل وجودمان بر ما غالب می‌شود. وقتی به خودمان برچسب تنبلی می‌زنیم در واقع نقشی خنثی پیدا می‌کنیم. تنبلی صفتی نیست که تعیین کننده‌ی شخصیت ما باشد. بلکه یک ویژگی در زمان حال است. این ندا را جدی نگیرید. ما از خود تنبلی نشان می‌دهیم اما تنبلی ما را تعریف نمی‌کند.

شرم: من نباید تنبل باشم

شرم از دیگر همراهان تنبلی است. افکار و احساسات شرم‌آور این اطمینان را در ما ایجاد می‌کنند که تنبلی ما قابل کنترل است. در حالی که احساس شرم و انتقاد از خود باعث تقویت رفتارهای نامطلوبی مانند تنبلی می‌شوند.

حس دلسوزی به خود ما را قادر به پذیرش مسئولیت‌ها و تغییر رفتار می‌کند. نتایج مطالعات نشان داده است که افرادی که نگاه دلسوزانه‌تری به خود دارد نسبت به افرادی که دائم خود را سرزنش می‌کنند رفتار متعهدانه‌تری از خود نشان می‌دهند.

روانشناسی به نام کریستین نف، در توضیحات خود می‌گوید:

مهم‌ترین دلیلی که افراد با خود دلسوزانه رفتار نمی‌کنند این است که می‌ترسند این دلسوزی آن‌ها حالت افراطی به خود بگیرد. آنها معتقدند «انتقاد به خود» امری است که باعث منظم نگه داشتن آن‌ها می‌شود. اشتباه اکثر افراد از این باور فرهنگی ناشی می‌شود که سختگیری به خود را ترویج می‌کند.

تنبل بودن مشکلی ندارد. همه تا حدی تنبل هستند و شما در این خصوص تنها نیستید!

پیام‌های پشت این نداها را گوش دهید

پشت هر ندای درونی یک پیام نهفته است. این الگوهای فکری چیزی جز «اطلاعات» نیستند. از این رو پیام‌های آن‌ها را بدون هیچ قضاوت یا انتقادی بپذیرید. آگاهی از مضمون این پیام‌ها کلیدی برای غلبه بر تنبلی است. از این رو سعی کنید با این نداهای درون دوست شوید و یاد بگیرید که چطور با آن‌ها ارتباط برقرار کنید.