انیمشین موانا محصول 2016 درباره‌ی دختری با همین نام است؛ ران کلمنتس و جان ماسکر که انیمیشن‌های مشترک و خوبی همچون علاءالدین را در کارنامه دارند، نویسنده و کارگردان این انیمیشن هستند. در این متن قصد داریم این فیلم را نقد و بررسی کنیم.

موآنا در شرف آن‌است که اولین رئیس زن قبیله‌اش در طول تاریخ باشد؛ چیزی شبیه شکستن سقف شیشه‌ای برای دیدن منظره‌ی تماشایی آسمان آبی... تصورش را کنید.

مطمئنا شما می‌توانید موآنا را برای دیدن جلوه‌های ویژه‌ی خیره کننده‌اش، اجراهای لذت بخش و تکه‌های هوشمندانه و صحنه‌های مفرح در سرتاسر آن بروید و ببینید. این همه‌ی فیلم است، البته به جز چند صحنه‌ی ترسناکی که دارد.

 این فیلم همه‌ی مخاطب‌ها را در تمام سنین راضی می‌کند. اما برای بعضی از ما که در سنین بالاتر هستیم خیلی سخت است که با دیدن زنی که می‌خواهد در هیبت یک ناخدای کشتی قرار بگیرد احساساتی شویم؛ چیزی که در طول فیلم او قصد شدنش را دارد.

این فیلم به طور یکسان، هم برای دختران و هم برای پسران مناسب است و البته این فیلم یک آغاز حیرت انگیز برای آئولی کراوالهو محسوب می‌شود؛ یک نوجوان اهل هاوایی که این فیلم یک تجربه‌ی خیلی خوب برای او بود. به لطف صدای او روی کاراکتر اصلی، کراوالهو انرژی و فریبندگی و لحظات بزرگی را می‌آفریند.

فیلمی از یک تیم کارگردانی کهنه کار؛ ران کلمنتس و جان ماسکر (پری دریایی کوچولو و علاء الدین) و یک تیم کوچک از نویسندگان، فرصت زیادی به او داده که هم به طور انفرادی و هم به عنوان عضو کوچکی از یک گروه بزرگ و متنوعی از کاراکترها بدرخشد.

هیچ کس به اندازه‌ی دواین جانسون به عنوان شخص عظیم الجثه‌ی پرماهیچه باعظمت نیست، یکی از کاریزماتیک ترین مردم سیاره! جانسون با همه‌ی تکبرش در این فیلم همه را مسحور می‌کند چنانکه انتظارش می‌رود و همچنین او قادر است که به خوبی تصویر یک پسرسخت را به نمایش بگذارد؛ چنانکه همه‌ی ما دیده‌ایم. جانسون نمره‌ی قبولی کافی را برای توانایی‌اش در ارتباط برقرار کردن صمیمی‌تر  و لحظات دراماتیک دریافت نمی‌کند و موآنا این بستر را فراهم می‌کند تا او استعدادهای دیگرش را به نمایش بگذارد.

بالا و پایین شدن‌های بسیار، چنانچه در آغاز ورود به اقیانوس می بینیم به آنان کار کردن دسته جمعی را برای هدایت کشتی در موانع متفاوت و شکست دشمنان یاد می‌دهد.

اگر می‌خواهید بچه ها را به سینما بیاورید ممکن است برای آن‌ها یک غول عظیم الجثه ترسناک به نظر برسد؛ اما مابقی چیزها خیلی خیلی دلپذیر هستند، شامل گروه دزدان دریایی؛ کسانی که در یک سکانس خنده دار ولرزان حمله می‌کنند که مستقیما از فیلم مدمکس جاده‌ی خشم برگرفته شده است.

لین-مانویل میراندا با همکاری هم چندین آواز را نوشتند که در پیش‌برد فیلم خیلی مفید بوده است. مثل سرود قدرت دخترانه‌ی موآنا یا آواز «تا چه حد خواهم رفت» و آواز معارفه ی مائوی: «خوش آمدید».

کاراکتر برای آزادی و رفتن به فراسوی تپه های جزیره با آرزوهایش صحبت می‌کند؛ چیزی که پدرش(تمورا‌ماریسون) و مادرش(نیکول شرزینگر) به دلیل ترس از خطراتی که ممکن است در کمین او باشد اصرار کرده‌اند که او را باز دارند.

دیگر نکته‌ی مهم مورد توجه یک آواز کوچک به نام «درخشان» است که توسط جیمین کلمنت به عنوان یک خرچنگ خوانده شده است؛ با کنایه‌ای برای همه‌ی چیزهای درخشنده و طلایی. همچنین این خیلی سخت است که پیکر سیاسی روز-مدرنی که او یادآوری می‌کند را نادیده بگیریم.

جزئیات در این محصولات خیلی مورد توجه هستند؛ رنگ‌ها دارای یک میلیون سایه از رنگ‌های آبی و سبز هستند و مخلوقات زیرآبی و محیط اقیانوس دارای جذب اعجاب انگیز و کیفیت قابل لمس هستند.

گاهی فیلم چندین بار و خیلی زیاد، به سوی شیرین کاری‌های فیزیکی می‌رود؛ چنانچه در مورد دوست حیوانی موآنا یک مرغ با چشم‌های لوچ که نامش «هی هی» است که صداگذاری آن را آلان تودیکی انجام داده است.

مثلا هنگامی که مرغ زمانی که او در حال مبارزه برای عازم شدن به دریای آزاد است به طور تصادفی برچسب خورده می‌شود. اما موآنا یک دختر قوی است که آماده‌ی هرگونه چالشی است که بر سر راهش سبز می‌شود؛ حتی وجود یک پیروِ حواس پرت!